کد مطلب:152232 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:679

فرازهای جانسوز، از زیارت ناحیه ی مقدسه
این زیارت را علامه سید محمود دهسرخی در كتاب شریف «رمز المصیبة» به نقل از بحارالانوار ج 101، ص 317 و مزار كبیر ص 328 نقل فرموده اند؛ در اینجا فرازهایی از این زیارت، كه در حقیقت مصیبت سرایی حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه برای جد مظلومشان حضرت امام حسین علیه السلام است، بازگو می شود:


... السلام علی المقطوع الوتین، السلام علی المحامی بلا معین، السلام علی الشیب الخضیب، السلام علی الخد التریب، السلام علی البدن السلیب، السلام علی الثغر المقروع بالقضیب،...

... سلام بر آن كسی كه رگ حیاتش قطع شده است؛ سلام بر آن مدافعی كه یاور ندارد، سلام بر آن محاسنی كه به خون خضاب شد، سلام بر آن گونه ای كه خاك آلود است، سلام بر آن بدنی كه برهنه گشت، سلام بر آن دندانهایی كه با چوب بر آن زده شد...

... فلئن اخرتنی الدهور، و عاقنی عن نصرك المقدور، و لم اكن لمن حاربك محاربا، و لمن نصب لك العداوة مناصبا، فلاندبنك صباحا و مساء، و لابكین لك بدل الدموع دما، حسرة علیك و تأسفا، علی مادهاك تلهفا، حتی اموت بلوعة المصاب، و غصة الاكتیاب...

... پس اگر چه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مقدرات (الهی) مرا از یاری تو بازداشت؛ و نبودم تا با كسی كه با تو جنگید، بجنگم؛ و با كسانی كه با تو دشمنی كردند، دشمنی كنم؛ در عوض هر صبح و شام برای تو ندبه و نوحه سرایی می كنم، و بجای اشك برایت خون می گریم! از روی حسرت و افسوس بر تو و مصیبتهایی كه بر تو وارد شد تا هنگامی كه از فرط اندوه و مصیبت و غم و غصه جان بسپارم.

... وانت مقدم فی الهبوات، ومحتمل للاذیات، قد عجبت من صبرك ملائكة السموات، فاحدقوا بك من كل الجهات، و اثخنوك بالجراح و حالوا بینك و بین الرواح...

... و تو در گرد و غبار جنگ، پیش تاختی! و آزار و اذیتهای فراوان را تحمل نمودی، ملائكه آسمانها از صبر و شكیبائیت تعجب كردند؛ پس دشمنان از هر سو، تو را در میان گرفتند! و تو را به سبب زخمها ناتوان ساختند و راه گریز و رفتن را بر تو


بستند...

... و لم یبق لك ناصر، و انت محتسب صابر، تذب عن نسوتك و اولادك، حتی نكسوك عن جوادك، فهویت الی الارض جریحا، تطؤك الخیول بحوافرها، و تعلوك الطغاة ببواترها، قد رشح للموت جبینك، و اختلفت بالانقباض والانبساط شمالك و یمینك، تدیر طرفا خفیا الی رحلك و بیتك، و قد شغلت بنفسك عن ولدك و اهالیك...

... هیچ یاوری برای تو باقی نمانده بود، و تو برای خدا شكیبایی می كردی، از زنان و فرزندانت دفاع می كردی، تا آنكه تو را از روی اسب، سرنگون ساختند! پس با بدن مجروح بر زمین افتادی، اسبها با سمهایشان تو را (زنده) پایمال نمودند، و سركشان با شمشیرهای تیزشان بر تو تسلط یافتند، عرق مرگ بر پیشانیت آشكار شد، و دست چپ و راستت باز و بسته می شد؛ با گوشه ی چشم، نگران خیمه ها و خانواده ات بودی، در حالی كه با حال خود مشغول بودی و این مشغولیت تو را از فرزندان و عیالت روی گردان می كرد...

... و اسرع فرسك شاردا، الی خیامك قاصدا محمحما باكیا، فلما رأین النساء جوادك مخزیا، و نظرن سرجك علیه ملویا، برزن من الخدور، ناشرات الشعور، علی الخدود لا طمات، الوجوه سافرات، و بالعویل داعیات، و بعد العز مذللات و الی مصرعك مبادرات...

... و اسبت شتابان به سوی خیمه ها دوید و شیهه می كشید و گریان بود، پس چون زنان اسبت را در حال خواری دیدند، و زین تو را بر آن، واژگون نگریستند، از پس پرده های خیام به سوی صحرا دویدند و موها را پریشان كردند، و بر صورتهایشان سیلی می زدند و نقاب از چهره افكنده بودند، با صدای بلند شیون می زدند، و بعد از


عزتشان ذلیل و خوار شدند، و بسوی قتلگاهت میشتافتند...

... و الشمر جالس علی صدرك، و مولع سیفه علی نحرك، قابض علی شیبتك بیده، ذابح لك بمهنده، قد سكنت حواسك، و خفیت انفاسك، و رفع علی القناة رأسك!...

در آن حال، شمر بر سینه ات نشسته بود و شمشیر خود را بر گلویت می فشرد! با دستش محاسنت را گرفته بود، و با شمشیر هندی تو را ذبح می كرد! تمام اعضایت از حركت افتاده بود، و نفسهایت پنهان شده بود، و سرت بر روی نیزه بالا رفت!...

... و سبی اهلك كالعبید! و صفدوا فی الحدید، فوق اقتاب المطیات، تلفح وجوههم حر الهاجرات، یساقون فی البراری و الفلوات، ایدیهم مغلولة الی الاعناق، یطاف بهم فی الاسواق!...

... اهل و عیالت چون بردگان به اسیری گرفته شدند و بر بالای جهاز شتران در غل و زنجیر آهنین بسته شدند! گرمای نیمروز صورت آنها را می سوزاند، و در صحراها و بیابانها كشیده می شدند، دستهایشان به گردنها زنجیر شده بود، و آنها را در بازارها می گرداندند!... [1] .



[1] رمز المصيبة ج 3، برگرفته از صفحات 14 تا 24.